مهدی رحیمی زمستان

ارباب من

یکدفعه عاشقم شد و کم کم مرا خرید
زیبا و زشت هرچه که بودم مرا خرید

مانند «جُون» قبل مُحَرَم شدم غلام
مانند «عُون» بعد مُحَرَم مرا خرید

دردانه ی حسین

با طعم خنده های تو دنیا از این به بعد
نشناخت فصل فصل سر از پا از این به بعد

ای خوش به حال اهل مدینه که شد عیان
در چهره ی تو حضرت زهرا از این به بعد

یا ولی الله

کشیده از همان آغاز, نرجس انتظارش را
نه چندین روز و شب, نُه ماه خالص انتظارش را

ولایت گر که شد معیار و روضه گر که شد مقیاس
برای شیعیان کردند شاخص انتظارش را

وَاسْمَعْ دعایی

وَاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده
وَاسْمَعْ ندایی که صدایم بی صدا مانده

اَقْبِل به من حالا که اقبالی برایم نیست
در حنجرم وقتی که بغض ربنا مانده

خنده ی پیمبری

قُنداقه را حسین گرفت و ‌نگاه کرد
اینگونه آفتاب تبسم به ماه کرد

با خنده ی پیمبری اش از همان نخست
حال حسین را علی اش رو به راه کرد

یا اباعبدالله(ع)

به چشمه های زمین داد آبرویش را
به شاخه های درختان نوشت مویش را

شکفت با نفس تیغ و خنجر و آنگاه
به بادهای پس از خود سپرد بویش را

هدف

وقتی که هدف نیست کمان فایده اش چیست؟

بی نام علی هر دو جهان فایده اش چیست؟

جز گفتن سی تا به علیٍ سه شب قدر

هی روزه ی ماه رمضان فایده اش چیست؟

هیئت

.
بی وقفه بی مقدمه هیئت گرفتنی ست
هیئت گرفتنی ست سعادت گرفتنی ست

از موقع ورودیه تا آخر دعا
هر حاجتی در این دو سه ساعت گرفتنی ست

نورِ زهرا

نور,زهرا شد و مُنوّر شد
شب قدر نبی مُقدّر شد

نه خدیجه به دامنش آورد
بلکه زهرا خدیجه آور شد

آغوش مادر

برای بردن داغی چنین خبر گرم است
خبر رسیده به چیدن سرِ تبر گرم است

اگرچه مادر خانه به بستر است ولی؛
تنور خانه سه ماه است بیشتر گرم است

گل که شد مقصود,حتی خار حاجت می دهد
خار با تو می شود گلزارحاجت می دهد

زینب و زهرا بماند فضه هم جای خودش
توی این خانه در و دیوار حاجت می دهد

پهلو شکسته

این شمع وقتی رفته سوسو رو به قبله
خورشید می تابد ازاین سو رو به قبله

وقت نمازِ فاطمه مانده ست عقلم
قبله به او رو کرده یا او رو به قبله؟

دکمه بازگشت به بالا