مهدی نظری

سر نیزه

مثل پیغمبری سر نیزه , وه چه دل می بری سرنیزه

باز هم ازنگات می ترسند , تو خود حیدری سر نیزه

همه جا من سر تو را دیدم , گاه دوری و گاه هم نزدیک

گاه پیش علیِّ اکبر و گاه , در بر اصغری سرنیزه

سینه می زنیم

وقتی که حول محور تو سینه می زنیم

یعنی فقط به خاطر تو سینه می زنیم

این سینه زن شدن همه اش لطف فاطمه ست

پس ما به اذن مادر تو سینه می زنیم

لافتی الا علی

شیعهبا عشق علی همواره عزت داشته

باولایمرتضی رمز هدایت داشته

هرکسیکه شیعه مولاست خورده شیر پاک

خوش بهحالش از همان اول سعادت داشته

دلی شکسته

دلی شکسته وچشمی زگریه,تردارم

گشوده ام پر اگر نیت سفر دارم

اگرچه ماه محرم خزان شدم اما

همیشه چند دهه روضه در صفردارم

حضرت خورشید

ازدحام است درِبیت امام هفتم

جن و انس و ملک آنجاست چه غوغا شدهاست

همگی با دلتان راهی آنجابشوید

باز در عرش خدا ولوله برپاشده است

انا الیه راجعون

وقتی که با نان ونمک افطار می کرد

انگار که با فاطمه دیدار می کرد

هی شیر را از پیش خود می زد کنار و

هی دخترش باچشم تر اصرار می کرد

مادرانه

دنیا اگر چه مثل پیمبر نداشته

قطعاً نبی مثال تو همسر نداشته

دادی تمام ثروت خود را براه دین

دین خدا شبیه تو یاور نداشته

بوی گل

بوی گل در همه ارض وسما پیچیده

بازهم باغ جنان جامه نو پوشیده

دست مولاست به این سفره نمک پاشیده

در کویر دل من باز گلی روئیده

صاحب صفات جلالی حیدر

امشب بهشت را به تماشا گذاشتند

امشب نمک به سفره دنیا گذاشتند

امشب بروی دامن نرجس از آسمان

ماهی بنام مهدی زهرا گذاشتند

آیه های قرآن

صفای زندگیم آیه های قرآنت

بیا به ما برکت ده به برکت نانت

 

تویی که کعبه به دور سر تو می گردد

رسول آینه ها! هستی ام به قربانت

طعم آتش

ای مادری که طعم آتش را چشیدی

ای مادری که محسن خود را ندیدی 

من زینبم پاسخ بده با این همه زخم

از خانه تا مسجد چگونه می دویدی 

زینب

زینباز سوی شام برگشته

یابه بیت الحرام برگشته

پیعرض سلام برگشته

وه!چه با احترام برگشته

دکمه بازگشت به بالا