موسی علیمرادی

ماه روضه

چگونه شکر بگویم که زنده ماندم من
به ماه روضه تو خویش را رساندم من

چگونه شکر بگویم اجل امانم داد
که باز چشم تر من به بیرقت افتاد

شام غریبی

شام غریبی و تک و تنها شدن رسید
هفت آسمان به سینه مولا محن رسید
میگفت قطره قطره اشکش چرا چرا
رفتن رسید بر تو و ماندن به من رسید

رسید فاطمیه

رسید فاطمیه مادر محرم ها
رسید فاطمیه چشمه سار ماتم ها
رسید فاطمیه شد تولد روضه
رسید مبدا تاریخ هجری غمها

پلک های زخمی ات

دیده ات را باز کن بر زخم ما مر هم ببند
این چنین مگذار مارا بار ما را هم ببند

مشکل افتاده به کارم فاطمه اعجاز کن
بار دیگر پلک های زخمی ات را باز کن

التماس تو کنم

دیده ات را باز کن بر زخم ما مر هم ببند
این چنین مگذار مارا بار ما را هم ببند

مشکل افتاده به کارم فاطمه اعجاز کن
بار دیگر پلک های زخمی ات را باز کن

گریه امان نداد

این بار آخر است منم روبه روی تو
تو سوی من نشستی من هم به سوی تو

کفراست کفر اگر که بهشت آرزو کند
وقتی نشسته زینب تو پیش روی تو

کمی آرام

کمی آرام برو کم شود این خون جگری
برده ای دل زهمه کاش زمن جان ببری
من هنوزم به دلم مانده تماشات کنم
چقدر زود شد ایام وصالت سپری

به عشق یا علی

به عشق یا علی گفتن زبان در کام می چرخد
که چرخ زندگی با بردن این نام می چرخد
بگویم دام یا کعبه عجب خالیست برویش
که قبل صید گشتن دام دور دام می چرخد

عشق ازلی

حکم کردند که بی عشق نفس مذموم است

شکر این سینه به عشق ازلی محکوم است

از رضایی شدن تک تک ما معلوم است

دل مسلمان شده ی فاطمۀ معصوم است

عشق علی

«حق روز ازل کل نعم را به دلم داد»
بر روی سرم سایه عشق علی افتاد
از لطف خدا شد دل تنگم علی آباد
هر ذره ای از جان و تن من شده فریاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد

عشق ازلی

«حق روز ازل کل نعم را به دلم داد»
بر روی سرم سایه عشق علی افتاد
از لطف خدا شد دل تنگم علی آباد
هر ذره ای از جان و تن من شده فریاد

تشنه منم

تشنه منم حضرت دریا علی
پست منم عالی و اعلا علی
مست منم ساقی دلها علی
ذکر هر آنکس که بود با علی

دکمه بازگشت به بالا