اشعار ویژه (پیشنهادی)شعر ولادت اهل بيت (ع)شعر ولادت حضرت زهرا (س)

شعر میلاد حضرت زهرا (س)

از بس که فرشته است گُذر جای ندارد
جبریل سر آورده و پَر جای ندارد
بند آمده این راه دگر جای ندارد
با دختر بابا که پسر جای ندارد

امشب شبِ عشق است , شبِ مادر باباست
با قبله بگو قبله یِ ما حضرت زهراست

بالاتر از آن خط که نوشتند تو هستی
مدحی که نخواندند و نگفتند تو هستی
با نقطه ی با , نقطه ی پیوند تو هستی
آیینه قدی خداوند تو هستی

چیزی بِجُز از نورِ خداوند نداری
سوگند خدا گفت که مانند نداری

بانو چه شگفت است هُبوتی که تو داری
قدر است چه قدری ملکوتی که تو داری
صد رشته قنات است قنوتی که تو داری
آرامش دریاست سکوتی که تو داری

دریایِ علی , غیرتِ طوفانی ات عشق است
ای مَرد ترین مَرد , رَجَز خوانی ات عشق است

جایی که زِ شانت پدر اُفتاده ی تو بود
معراج گُلِ چارقدِ ساده ی تو بود
محراب پُر از برکتِ سجاده ی تو بود
یک راه اگر بود فقط جاده ی تو بود

سلمان شدم از رایحه ی نانِ تنورت
ما نانِ تو خوردیم به قربانِ تنورت

آموخت مَلَک پیشِ تو پروانه شدن را
دادید به ما سائلِ این خانه شدن را
مجنون شدن و آتشِ میخانه شدن را
ایوان نجف رفتن و دیوانه شدن را

بر روی لبم خوشتر از این ساغر کج نیست
گویند خلایق که به دیوانه هرج نیست

دلبسته ی تو هست خدا شیر خدا نیز
این خانه همه مادری اند و دلِ ما نیز
دنبال شما هست نجف و کرببلا نیز
صحن تو بقیع نیست فقط , صحن رضا نیز

از ریشه ی آن چادر اگر ریشه ی شیعه است
از خطبه ی بُرَّنده ات اندیشه ی شیعه است

عزم من و تو جزم شد و کارگر اُفتاد
دشمن به عقب رفته و از پشتِ سر اُفتاد
تا پای فشردیم از عالم سپر اُفتاد
با آلِ علی هرکه در اُفتاد وَر اُفتاد

ما صخره ی سختیم که از باد نلرزیم
این درس به ما مادرِ ما داد نلرزیم

هرجا که بلند است به زیر قدمِ ماست
بر هرچه سه تیغ است شُکوهِ عَلَمِ ماست
هر بیش که دارند در این پهنه کَمِ ماست
موجیم که آسودگی ما عَدَم ماست

ما درس جز از محضر اسلام نگیریم
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

هر بادِ مخالف شده جوشن به تنِ ما
هر تیر توان داد به برخاستنِ ما
با ماست همیشه نفسِ بت شکن ما
در سایه ی زهراست تمامِ وطنِ ما

این خصم زبون است اگر بد دهنی کرد
وین سیره یِ زهراست که دشمن شکنی کرد
*
جایی که ملک چشم کِشد گرد محال است
با نامِ شفا پرورِ تو درد محال است
جز شیر خدا گِردِ تو یک مرد محال است
در پیشِ تو در شهر هماورد محال است

با تیغ به تو تکیه کند شیرِ خداوند
ای خطبه ی تو غیرت شمشیر خداوند

از روز ازل هر تپشت یاد علی بود
نَبْضَت , ضربانت , نَفَسَت نادِ علی بود
این هشت فلک فاطمه آبادِ علی بود
خانم همه ی حرفِ تو فریاد علی بود

میلاد تو و باز نمک گیرِ غدیریم
از توست که مانندِ تو درگیر غدیریم

چادر بتکان اِذن به باران بده بی بی
بر مشکِ ابالفضل کمی جان بده بی بی
مهریه خود را لبِ طفلان بده بی بی
یک جرعه به این جمع پریشان بده بی بی

ما را شبِ جمعه است حرم هم ببر امشب
ما را شبِ جمعه است تو درهم بخر امشب
حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا