حسن لطفی

جانم علی

کتاب ما علی و کیمیای ما علی است
حرای ما نجف است هوای ما علی است

“حرام زاده رهش از حلال زاده جداست”
که انتهای نسب نامه‌های ما علی است

ای به قربان علی

نام خود را نقش کن امشب به ایوان علی
ای به قربان علی و ای به قربان علی

سالها رفتیم مشهد تا که دربانی کنیم
تا که شاید یک سحر باشیم دربان علی

ام المومنین

راحت بخواب مادرِ زهرا کفن که هست
شمعی اگر که نیست ولی اشکِ من که هست

قسمت نشد عروسیِ زهرا برای تو
حالا پس از تو قسمتِ ما سوختن که هست

طلوع طلعت

بهار ، رویشِ او را به صحنِ گلها خواند
نسیم ، آمدنش را به گوشِ دریا خواند

شبی که آمد و گُل شد سپیده می‌بارید
فرشته بر قدمِ نو رسيده می‌بارید

یا مهدی

هرچه که داریم از اعتبار کریم است
شُکرِ خدا کارِ ما کنارِ کریم است

هرچه به ما می‌دهند از اول خلقت
محض گُلِ روی روزگارِ کریم است

سجاده‌ی عشق

کیستی ای که چنین بویِ علی را داری
روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری

پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم
بسکه در خویش سر و روی علی را داری

شیرافکنِ قبیله‌ی آلِ علی

سیمرغ در غبارِ خودش ایستاده است
خورشید در مدارِ خودش ایستاده است

غرق ادب تمامِ جهان کوچک و بزرگ
هر قُله در دیارِ خودش ایستاده است

یا سیدالساجدین

گفتند که در جاه و جلالت جبروت است
دیدیم که در ماهِ جمالت ملکوت است

سوگند که در باغِ بهشتی که نباشی
آدم همه‌ی عمر به دنبال هبوط است

یا نبی الله

در غار حرا سینجلی می‌گویند
از نور نبی و از ولی می‌گویند
تثلیث مسیحیان شکست و زین بعد
الله محمد و علی می‌گویند

علی جانم

موجیم تا به سینه‌ی ما جز و مد که هست
ما عاشقیم ، عشق نفس می‌زند که هست

آری خدا ندیده‌ام اما مقابلم
آیینه‌ای برای خدای اَحد که هست

یا جواد الائمه(ع)

گاه‌گاهی نگاه ما را بَس
بوسه‌ای گاه‌گاه ما را بَس

گرچه از دستِ یار ممکن نیست
جگری روبراه ما را بَس

آقای من

هزار شُکر که بُردیم نامِ هادی را
هزار شُکر که داریم امامِ هادی را

هزار شُکر که دارد در این هیاهوها
لباسِ مشکیِ ما احترامِ هادی را

دکمه بازگشت به بالا