عشق آخرسر شکستم میدهد
این جنونم کار دستم میدهد
شاه ما خیلی به نوکر میرسد
نسل ما شاید به قنبر میرسد
لولاک یعنی خلقت عالم برای توست
دنیا شده نذر قدومت، رونمای توست
معراج را وقتی پیمبر رفت بالاتر
میدید قبل از خویش جای ردّ پای توست
فقط میخوانمت،دریا که شوری بی کران داری
چرا دریا ؟ که در قلبت حدودی بیش از آن داری
برای رفت و آمدهای اهل آسمان گویا
به سمت عرش از هر جای خانه پلکان داری
زهرا که دارد جلوه ی پیغمبران را
کرده مُنور با قدم هایش جهان را
حتما خدا میخواست با میلادِ زهرا
ارزانی خلقش کند گنج نهان را
در شب میلاد تو حال و هوایم دیدنی ست
ذکر مادر مادر و شور و نوایم دیدنی است
دوستم داری که دعوت کردی ام در این حرم
پس تماشا کن ببین عشق و صفایم دیدنیست
امشب که به یمن یار دلها خنک است
بشنو سخن مرا،سراسر نمک است
انگور نجف اگر چه در طعم تک است..
با سیب حجاز جلوه اش مشترک است!
عشق ای آتش حیرانی ما
شانهای کش به پریشانی ما
ما در اندیشهی گیسوی توایم
داشت حق بی سرو سامانی ما
حوریه،انسیه و زهره ی طه،زهرا
کفو حیدر شده و ام ابیها،زهرا
ای کریمه تویی امید گداها، زهرا
ذکر ما در همه اوقات علی یا زهرا
از ساق عرش رایحهی کوثر آمده است
نور خدا به خانهی پیغمبر آمده است
مرضیه ای که راضیه و کوثر و بتول
صدیقه و مطهره و اطهر آمده است
هزاران سال نوری قبلِ خلقت خلق شد زهرا
هزاران سال قبل از مریم و آسیه و حوّا
نفهمیدیم انسان است یا انسیه الحورا
علی شد “باءِ” بسم اللهُ و زهرا “نونِ” اعطینا
رو کرد خدا قدرت پنهانی خود را
تا خلق کند حوری انسانی خود را
ابلیس بهشتی بشود گر بگذارد
بر خاک قدم های تو پیشانی خود را
ای خلایق؛ مادرِ خلقت به دنیا آمده
دخترِ پیغمبرِ(ص) رحمت به دنیا آمده
آمده ناموسِ مولانا أمیرالمؤمنین(ع)
در حقیقت همسرِ غیرت به دنیا آمده
عاشقان عالمی دگر دارند
چشمهایی همیشه تر دارند
پیرزنهای کربلایی از
غم اُمّالبنین خبر دارند
ز داغ تو دو چشم من گوهر از دیده افشاندن
ابالفضلم کجایی که به در چشمان من ماندن
شنیدم پیش طفلان پیکرت با نیزه بالا رفت
تو را کشتند نامردان دلم را سخت سوزاندن
سوگند به فرزند های راستینش
گشتیم و پیدا نیست در عالم قرینش
همراه زهرا مرتضی هم آفرین گفت
بر دامن پاک ابالفضل آفرینش
ای سفرهدار، سفرهی اعیانیات قبول
اُمُّالشهید، لشکرِ قربانیات قبول
ای مشکِ چشمهای تو نذرِ لبِ حسین
ای آسمان، زیارتِ بارانیات قبول