شعر مناجات امام حسين (ع)

آقای من

مرا که بنجل اجناس بین بازارم
همین بس است که گردیده ای خریدارم

همیشه خواست معشوق ، زور عاشق هاست
خودِ تو خواسته ای که به تو گرفتارم

بگو بمیر ! بمیرم برات هستی من
اگر که زنده ام امروز هم ، به اجبارم

تمام زندگی ام ! زندگیم نذر شماست
به پای حضرتتان مُردنی بدهکارم

برای بچه ی بد راه توبه باز کنید
مگر درست شود اشتباهِ رفتارم

برای مادر خود اینقدر نبودم زار
برای مادر اربابم اینقدر زارم

شبت به ناله گذشت ست و روز با گریه
شنیده ام که نخوابیده اید ، بیدارم

دوباره گوشه ی پیراهنت چرا خونی ست؟
تو خون ز سینه و من خون ز دیده میبارم

طبیب شهر نیامد جوانمان جان داد
من از مدینه ی بی عاطفه گله دارم

علیرضا وفایی خیال

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا