شعر مدح امام حسين (ع)

باز هم روضه …

آب دیدم و به یاد لب تو افتادم

باز هم روضه تو زنده شده در یادم

باز هم نام تو و اشک تلاقی دارند

باز هم دل به مصیبات مقاتل دادم

بر سر نیزه ای و زمزمه دارم بر لب

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

خیزران بر لب تو آه چه بر دل آورد

که کشیده است به وادی غزل فریادم

سر تو , دختر تو , نیمه شب… میگریم

چه کند با غم تو طبع خراب آبادم

همه آرزویم از تو نگاهت بوده است

نکند بشنوم از چشم شما افتادم

دیروقتی است اسیر تو و عشقت هستم

من از آن روز که در بند توام آزادم

 سید محمد جواد شرافت

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا