شعر شهادت امام جواد (ع)

آه جگر سوز

بردار از خاک کف حجره سرت را
از بی‌کسی کمتر صدا کن مادرت را

اینجا جواب ناله‌هایت نیشخند است
اصلاً نمی فهمند چشمان ترت را

با هلهله با پایکوبی خنده کردند
سوز صدای خسته‌ی بی جوهرت را

آه جگر سوزت امانت را بریده
اتش زدی با سرفه ات دور و برت را

حتی توان ایستادن هم نداری
قوّت نداری وا کُنی بال و پرت را

پیداست از حال وخیمت زهر بدجور
آتش زده باغ گل نیلوفرت را

داری به خود می‌پیچی اما حیف اینجا
چشمی نمی بارد دل غم پرورت را

باید که تنها در غریبی بگذرانی
در خانه‌ی خود لحظه‌های آخرت را

در پیش رویت آب را روی زمین ریخت
می‌بینی آقا دشمنی همسرت را ؟

بی‌حرمتی شد به مقامت آه – اما
خنجر نزد بوسه ضریح حنجرت را

میدانم اما شرم دارم که بگویم
بردند پشت بام خانه پیکرت را

 محمد حسن بیات‌لو

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا