شعر مدح امام حسين (ع)

از لحظه ای که با تو شدم آشنا حسین

از لحظه ای که با تو شدم آشنا حسین

احساس می کنم که شدم از شما حسین

وقت تولّدم که مؤذّن مرا گرفت

در گوش من به جای اذان گفت یا حسین

آسوده خاطرم ز عذاب و فشار قبر

آنجا حساب آن دو ملک هست با حسین

رغبت نمی کنم که روم جای دیگری

وقتی که هست نزد تو دارالشّفا حسین

هر کس برای ماتم تو گریه می کند

باشد به زیر پرچم خیرالنسا حسین

هر کس که خرج کرده خودش را برای تو

ترسی ندارد از غم روز جزا حسین

دارم امید این که شما بعد مردنم

خاکم کنید در حرم کربلا حسین

نزدیک یازده شب است آقا گذشته است

امّا نددیده ام رخ صاحب عزا حسین

امشب بیا دعا بنما منتقم رسد

تا که شوم ز مهر تو حاجت روا حسین

محمد فردوسی

 

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫3 دیدگاه ها

  1. در سکون و سکوتی جاوید میماندم در مشتی خاک در گوشه ی نامعلوم زمین

    اگر به خداوندیت در من نمی دمیدی و از نیست به هستم نمیرساندی

    ای که هستم از هست توست

    قطره ی حقیر وجود را به دریای بیکران وجودت رسان

  2. سلام خیلی شعر جالبی بود
    یا حسین
    از لحظه ای که با تو شدم آشنا حسین

    احساس می کنم که شدم از شما حسین

    این جای شعر رو هم زیارت عاشورا تایید میکنه اونجایی که میخونیم "طلب ثاری مع امام منصور…" یعنی من انتقام خون خودم رو در رکاب حضرت مهدی خواهم گرفت!
    مگه ما تو کربلا بودیم؟ نه ولی این شعر صاف داره به این اشاره میکنه
    یا علی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا