شعر مناجات با خدا

ماه صیام

حالا که مهمان تو در ماه صیامم
بر تشنه کام کربلا اول سلامم
مانند طفلی که زبان تازه گشوده است
با اشک روضه وا شود بر توبه کامم
با بسم رب الکربلا روزه گرفتم
با روضه داری روزه‌داری شد مقامم
یعنی که مهمانی تو بزم حسین است
بوی محرمم می‌دهد ماه صیامم
مهمان نوازی می کند او از غلامش
آن که به مهمانی نکردند احترامش
رحمی به نوزاد و جوان او نکردند
رحمی به طفل نیمه جان او نکردند
هر جا که گریه کرد خندیدند بر او
شش ماهه ای آورد خندیدند بر او
تشنه شدم تا آب دیدم گریه کردم
یاد لبش آهی کشیدم گریه کردم
وقتی هلال ماه را دیدم به چشمم
گویا سری بر نیزه ها دیدم به چشمم
ماهی که زلفش آسمان را تار میکرد
زخم جبینش خواهرش را زار میکرد
قرآن که خواندم روضه ای دیگر به پا شد
هر آیه آن روضه تشت طلا شد
با خیزران زد بر لبش قرآن نخواند
تاپرتوخورشیدی اش پنهان بماند
یارب عنایت کن به حق کشته اشک
در کاسه چشمم بریز اشک مدامم
گرچه رفیق نیمه راهش بودم اما
حق رفاقت را به من کرده تمامم
با آنکه بد بودم ولی رزق مرا داد
نانی به غیر از نان او باشد حرامم
حتی نیاورده به رویم رو سیاهم
باز ابرو داده میان خاص و عامم
شرمنده ام شرمنده روی حسینم
پیش مرام و لطف او من بی مرامم
موسی علیمرادی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا