شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت ام البنين (س)

اشک زلال

آهی کشیدی و رخ آیینه مات شد
اشک زلال چشم تو آب حیات شد

خون دل تو خون دلم را به شیشه کرد
تا از تو خواستم بنویسم دوات شد

این شهر را ادامه دهی… آب می برد
بانو بقیع از ابر دو چشمت فرات شد

ای نوحه خوان ممتدِ از صبح تا به ظهر
قدری نفس بگیر که وقت صلات شد

وقت قنوت, اشک تو افتاد روی خاک
فردا خبر رسید که آنجا قنات شد

او ماند و دختران یتیم قبیله اش
ام البنین بی پسر ام البنات شد

آری پسر قمر به شب مؤمنین که شد
مادر ستاره ی سحر مؤمنات شد

میلاد حسنی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا