شعر مناجات با خدا

الهی العفو

ابرم و نشد که بارونی باشم
عبدِ صالحی که میخونی باشم
دستم از سفره شعبون خالیه
نشد آماده ی مهمونی باشم
بگو شمع جونم و مذاب کنه
چکّه چکّه پایِ روضه آب کنه
رفیق خوب اونیه که بعد مرگ
عکست و سر درِ روضه قاب کنه

شب به شب بی گریه آشوبم نکن
نقلِ قولِ صبرِ ایّوبم نکن
بغلم کن که مریضِ آغوشم
داروم و بده ولی خوبم نکن

ندارم همنفسی جز تو حسین
مونسِ دلواپسی جز تو حسین
وقت روسیاهیم هر دری زدم
وا نبود درِ کسی جز تو حسین

با وصال ذوق و با هجر دق میکنم
ساعت و لنگِ دقایق میکنم
سر شب اگه به خواب من بیای
سرِ صبح دنیا رو عاشق میکنم

به چشات حسرتِ دریا مونده بود
غمِ تو به قلبِ صحرا مونده بود
قربونِ چندتا تارِ موهات حسین
که تو انگشتایِ شمر جا مونده بود

یه طرف زمینه که روضه خونه
یه طرف آسمونه که گریونه
سرِ تو بینِ زمین و آسمون
از سرِ شاخه درخت آویزونه

 ایمان دهقانیا

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا