شعر مدح و مناجات امام حسن (ع)

امام کریم

امام کریم

شدی کریم که سائل تو را صدا بزند
بجای این‌ که قدم با بخیل‌ ها بزند

کلیم طور تو هرکس نشد امام کریم
نمی شود برود حرف با خدا بزند

امام؛ زاده شدی و امامزاده شدی
که بندگیِ تورا حق به نام ما بزند

به چشم عارف و عامی همان حسن باشد
کرم به جای تو خود را اگرکه جا بزند

مُسلّم‌است‌که‌ از خلق پُشتِ‌پا نخورد
کسی‌که‌بر همه‌غیر از تو پُشتِ‌پا بزند

خُدای؛ نگذرد از آنکه خنجر مسموم
به پای حضرتت از عمد؛بی هوا بزند

شریک‌جُرمِ جنایات جبت و طاغوت است
زنی که تیر به تابوت مجتبی بزند

کفن برای تو خون گریه می‌کند که فقط
گریز ؛ روضه‌ی دفنت به کربلا بزند

کسی نگفت نباید به محتضر با غیظ
عصازنان اگر آمد کسی عصا بزند

میان‌آن‌همه شمشیر و تیر و نیزه و سنگ
چه قدر سخت قرار است دست‌وپا بزند

محمد قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا