شعر مدح و مناجاتشعر مناجات امام حسين (ع)

امانم را بریده دیگر این شبهای حیرانی

امانم را بریده دیگر این شبهای حیرانی
از این ابادی شهری که پر گشته ز ویرانی

خدا می دانداین نفس من اتش زد به احساسم
و الا چار فصل سینه ی من بود بارانی

همه از عشق می گویند و من از بی وفائی ها
نصیب عده ای عشق و نصیب من پریشانی

گره با دست من بود گشایش با دو دست تو
غم این قلب بشکسته ندارد بی تو پایانی

تلاطم دارم از دنیا ولی پیش تو آرامم
چه میفهمند ماهی ها از این دریای طوفانی

دل من پیش یاران است امان از این بد اقبالی
سراغ هر که را میگیرم اقا رفته مِهمانی

نمی خوابد به آسانی دو چشمی که حرم دیده
نمی گیرد قراری سینه از این راه طولانی

مجتبی نجیمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا