شعر ولادت حضرت زينب (س)

امیری حسینٌ و نعم الامیر

گمان کن که با کعبه همسایه ای
پی حفظ چندین هزار آیه ای
و حتی اگر غرق سرمایه ای
بدان بی علی پست و بی مایه ای

خود کعبه هم می رود صبح و شام
به دیدار حیدر علیه السلام

علی نزد حق است و حق با علیست
مسیر الی الله تنها علیست
مپرس از چه ذکر لب ما علیست
عبادت همین گفتن یا علیست

اگر که خدا خواندن او بد است
بشر خواندنش کفر صد در صد است

همیشه خدا بود هم صحبتش
به محراب خم شد فقط قامتش
خدا نیز در پاسخ طاعتش
به او دختری داد شد زینتش

ندیده فلک اینچنین دختری
که بر خلق عالم کند سروری

از افلاک تا خاک پرواز کرد
برای برادر کمی ناز کرد
در آغوش او چشم را باز کرد
سپس پرده برداری از راز کرد

چنین گفت چشمش به ماه منیر
امیری حسینٌ و نعم الامیر

نگاهش دوای تب پنج تن
حضورش چراغ شب پنج تن
چه بنویسم از کوکب پنج تن
شده قبله ام زینب پنج تن

به طغیان کشانده جنون مرا
به پایش بریزید خون مرا

چه خوب است امشب خدا خواستن
طلا نه دل مبتلا خواستن
هر آنچه که خوب است را خواستن
خلاصه فقط کربلا خواستن

تمام سحر ذکر یا رب بگو
همه حاجتت را به زینب بگو

چنان مادرش عالمه زینب است
به بیت علی قائمه زینب است
به غم های او خاتمه زینب است
پس از فاطمه، فاطمه زینب است

زمان دعا نوحه دم داده ام
خدا را به زینب قسم داده ام

چو با او کسی همنشین می شود
یکی از بزرگان دین می شود
یکی مثل ام البنین می شود
که روزی قمر آفرین می شود

به ام البنین مرحمت کرده است
ابالفضل را تربیت کرده است

اباالفضل حالا هوادار اوست
اباالفضل ماه شب تار اوست
ابالفضل امروز علمدار اوست
و کار دفاع از حرم کار اوست

خوشا آنکه او انتخابش کند
فدایی زینب خطابش کند
 علی ذوالقدر

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا