شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

ای یوسف دل

از غم دوری ات ای یوسف دل، محزونم
چه کنم با غم و با غصه ی روز افزونم؟!

بسته شد روزنه ی نور به رویم کم کم
زیر بار گنه و معصیتم، مدفونم

حق من بی سر و پایی است ولی لطف کن و
از سرِ سفره ات ای یار نکن بیرونم

ضعف کردم سرِ بخشیده شدن تا که خدا
به مناجات تو بخشید مرا، ممنونم

خونشان ریخت ولی پرچم یا فاطمه ماند
همه ی عمر به خون شهدا مدیونم

گفت زهرا به علی خوب شدم، گریه نکن
من فقط از غم تنها شدنت دلخونم

نگذارم ز سرت تار مویی کم بشود
با همین پیکر درهم شده و گلگونم

نگرانم بروم خشک شود کام حسین
سالیانی است که از غربت او محزونم

 محمد جواد شیرازی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا