شعر شهادت امام صادق (ع)

باز هم پشت در خانه صدا پیچیده

باز هم پشت در خانه صدا پیچیده

باز هم پشت در خانه صدا پیچیده

بوی دود است که در بیت ولا پیچیده

عده ای بی سرو پا دور حرم جمع شدند

باز هم, همهمه در کوچه ما پیچیده

آن طرف نعره شیطانیِ« آتش بزنید»

این طرف صوت مناجات و دعا پیچیده

خلوت پیرترین مرد مناجات شکست

حرف حمله ست که در زمزمه ها پیچیده

چکمه از پای درآرید حرم محترم است

عطرِ سجاده آقا کفِ پا پیچیده

آبرو دارد وپیراهنِ او را نکشید

پیرمرد است به پاهاش رَدا پیچیده

دور تادور گلویش شده زخمی بس کن

خُب! ببین گوشة عمامه کجا پیچیده

بین درگاهی خانه نفسش بَند آمد

گوئیا زمزمة فضه بیا پیچیده

شکر حق روسریِ دختری آتش نگرفت

چه صداهاست که در کرببلا پیچیده

دختری داد زد عمه عموعباس کجاست؟

به پرو پای همه شمر چرا پیچیده؟

هر چه سر بود که اینان همه بر نیزه زدند

پس چرا حرمله دور شهدا پیچیده؟

یک نفرنیست بگیرد جلوی چشم رباب

یک سری را به سرِ نیزه جدا پیچیده

 قاسم نعمتی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا