شعر شهادت حضرت مسلم (ع)

من گریه میکنم …

من گریه میکنم که تماشا کنی مرا

مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا

حَجت قبول دلبر احرام بسته ام

ای کاش در دعایِ خودت جا کنی مرا

با گریه کردن این دلِ من زنده می شود

دلمرده آمدم که تو احیا کنی مرا

اسباب زحمتِ تو شده این گدا , ولی

هرگز مباد از سر خود وا کنی مرا

ای کاش امشبی که تو راهیِ مشعری

همراه خویش راهی صحرا کنی مرا

تو سفره دارِگریه ماه مُحَرمی

چشمی پُر اشک می شود اعطا کنی مرا ؟

آقا قسم به چادر خاکی مادرت

خواهم شریک گریه ی زهرا کنی مرا

آیا شود که مثلِ شهیدان دمِ وصال

با رویِ غرق خون شده زیبا کنی مرا

بیت الحرام سینه زنان خاک کربلاست

دارم امید مُحرِم آنجا کنی مرا

همراه خویش زائر شش گوشه ام کنی

مسند نشین عرشِ مُعلا کنی مرا

ای روضه خوان تنگ غروب مِنا بیا

پرچم به دوشِ ماتمِ کرب و بلا بیا

***

حاجی فاطمه شده صحرا نشین خدا

صاحب حرم دگر بشود از حرم جدا

 

 قاسم نعمتی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا