شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)

بین عبا مانده

بین عبا مانده
جسمی که حتما آه زیر دست و پا مانده

مقتل چه خواهد گفت؟
از یک جوان ارباً اربای رها مانده

از آن جوانی که
صوت اذانش در فضای کربلا مانده

وای از دل ارباب
ذبح عظیمش، بعد ذبحش در بلا مانده

فرقش اگر پاشید
این ارث برپیشانی‌اش از مرتضی مانده

بابا نگفت اما
در حنجرش انگار یک ذره صدا مانده

ای واااای انگشتش –
از دست و دست از شانه‌های او جدا مانده

تنها نه که انگشت
از هم تمام عضوهای تن سوا مانده

بر جسم صد چاکش
این سهم شمشیر است، سهم نیزه‌ها مانده

حیران شده مقتل
حتی دهان زخم‌هایش نیز وا مانده

این جسم کامل نیست
از پاره های پیکر او چند تا مانده

یک تکه روی خاک
یک تکه هم بر نیزه و شمشیر جا مانده

برخیز خوش غیرت
زینب میان یک سپاه بی حیا مانده

حامد تجری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا