شعر عيد غدير خمشعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

حلال زاده

هو میکشیم نامِ علی را بیاورند
دیوانه‌های دامِ علی را بیاورند

میخانه زیر و رو شود از نعره‌های مان
یک دُور اگر که جام علی را بیاورند
بینِ مزار هم کفن خویش می‌دریم
یک بار اگر سلامِ علی را بیاورند

شیطان نکردسجده به آدم علی ندید
کافی است تا امام علی رابیاورند

ما نَه که جبریل گره‌هاش وا شود
گر خاکی از غلامِ علی را بیاورند

حق میدهید سجده کنیمش اگر دَمی
یک جلوه از تمامِ علی را بیاورند
*
ما را خمارِ باده نوشتند با علی
ما را حلال زاده نوشتند با علی

گیرم خدا دوباره دو دنیا بیاورد
اما محال باشد علی را بیاورد

او اول است از همه باید پیمبرش
این دست را بگیرد و بالا بیاورد

عزم جهاد می‌کند و وقت رفتنش
یک کاسه آب حضرتِ زهرا بیاورد

یک دَم بس است از دو دَمِ ذوالفقارِ او
تا حالِ صد سپاه کمی جا بیاورد

اُفتاده از نَفَس ملک‌الموت می‌رسد
تا ذوالفقار محضرِ مولا بیاورد

وقتِ نبردِ اوست و جبریل آمده
تا دستمالِ زردِ علی را بیاورد
*
یکدم سرِ سپاهِ عرب میزند علی
ای نازِ ضربِ شصست عجب میزند علی

مست است هرکه نعره‌ی او شورِ یا علیست
مَرد است هرکه قبله‌ی او مرتضی علیست

حجش قبول هرکه به ایوان طلا رسید
بختش بلند هرکه گره خورده با علیست

معراج رفته بود ببیند خدا کجاست
معراج دید و گفت ببین تا کجا علیست

گفت از علی مع الحق و از حق مع العلی
من مانده‌ام علیست خدا یا خدا علیست

ظهر غدیر نقشِ عقیقِ رسول شد
مولا علیست تا‌که خدا هست تا علیست

ما شاهرگ به پای علی میزنیم شُکر
شرحِ تمام غیرت ما خونِ ما علیست
*
شُکرِ خدا که حُرمت میخانه داشتیم
عمریست با علی سر دیوانه داشتیم

بر طاق آسمانِ نجف نام فاطمه است
بالای آستانِ نجف نام فاطمه است

حتی اذانِ صحنِ علی چیزِ دیگری است
سر تا سرِ اذانِ نجف نامِ فاطمه است

این شهر مِلکِ حضرتِ زهراست مهر اوست
هرجا رَوی میانِ نجف نامِ فاطمه است

فهمیده‌ام که روزی این شهر دست کیست
دیدم به هر دُکانِ نجف نامِ فاطمه است

جانِ مدینه جانِ جهان نامِ مرتضی است
ای جانِ من که جانِ نجف نامِ فاطمه است

ما را علی به فاطمه‌اش هدیه داده است
بر برگه‌ی امانِ نجف نام فاطمه است
*
سوگند بر علی که شرف دستِ فاطمه است
انگشتریِ دُرِّ نجف دستِ فاطمه است

طِی می‌کنیم پشت تو راه نجات را
حل می‌کنیم آخر سر مشکلات را

ما دست بر وصیِ شما داده‌ایم تا…
در فتنه نیز گم نکنیم این صراط را

دشمن که هیچ امر اگر امر این ولی است
بر هم زنیم گردش این کائنات را

زهرا نوشت پای علی کم نیاورید
خرجِ علی کنید حیات و ممات را

قبلِ محرم است به مشهد مرا بَرید
در صحن انقلاب بیابم برات را

من را به اربعین برسانید مُرده‌ام
تا دَر نجف دوباره بگیرم حیات را

باید که حاجت از در این آستان گرفت
“آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت”

حسن لطفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا