شعر شهادت حضرت عبدالله بن الحسن (ع)

حیا کنید

چیزی نمانده از بدن او حیا کنید
دست مرا به جای سر او جدا کنید
خواهر تمام دار و ندارش برادر است
تا جان نداده عمه ، عمو را رها کنید


من مثل مجتبی و عمو مثل فاطمه
گودال هم مدینه شده ، کوچه وا کنید
ارزش نداشت آن قَدَر این چند روز عمر
تا که به زور، نیزه در این جسم جا کنید
ای پیرمردهای کوفه ، مبادا که بعد من
بی حرمتی به پیکر او با عصا کنید
باید که این جهاد علی اصغری شود
پس زود ِ زود حرمله را هم صدا کنید
تا عمه را غریب تر از این ندیده ام
جان مرا ازین قفس تن رها کنی
خیلی برای عمه دلم شور می زند
ای وای اگر که حمله به ناموس ما کنید…

محمد حسین رحیمیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا