شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

حیدر کرار

از فرق تا ابرو ببین با سر چه کردند
نامردمانِ کوفه با حیدر چه کردند
کوفه شده مثلِ مدینه سرد و دلگیر
آن روزها با صورتِ مادر چه کردندیادم نرفته در میانِ آتش و دود
سینه شکست از ضربِ میخِ در چه کردند
بی مادری بس نیست، حالا نوبتِ توست
از غصه ات شد حالِ من مضطر چه کردند
در بستر اُفتادن نمی آید به حیدر
یارب ببین با فاتحِ خیبر چه کردند
میسوزی و تب می کنی مهمانِ زینب
از اشتها افتاده ای دیگر،چه کردند
با مجتبی حرفی بزن بابای مظلوم
دق می کند امشب حسین آخر چه کردند
از روی تل با چشمِ خود می دید زینب
خنجر نمی برّید با حنجر چه کردند
وقتِ نزولِ سنگ و چوب و تیر و نیزه
عصرِ دهم گودال با پیکر چه کردند
پیراهنی در تن ندارد شاهِ بی سر
با غارتِ انگشت و انگشتر چه کردند
ناموسِ پیغمبر سرِ بازار می رفت
در حلقه ی انظار بی معجر ،چه کردند
مهدی شریف زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا