شعر مدح امام حسين (ع)

اربعین حرم باشم

اربعین حرم باشم

دلم همینکه مرا سوی موی یار کشید

سر ِ مرا سر ِ عاشق شدن به دار کشید

خودم نیامده ام محضرش , خودش آورد

مرا به پیش ِ خودش جذبه ی نگار کشید

منی که آه نگفتم برای هیچ کسی

همینکه نام تو آمد دلم هوار کشید

حلال کن که اسیر ِ نگاهِ تو نشدم

گُنَه برایِ دلم نقشه یِ فرار کشید

درونِ آتش ِ دوزخ نسوزد آن نوکر

که رویِ سینه ز داغ ِ تو یادگار کشید

درود بر پدرم از همان طُفولیَتَم

برای روضه ات از من همیشه کار کشید

برای آنکه منم عاقبت بخیر شوم

مرا به دست تو داد و خودش کنار کشید

فراق ِ کرب و بلایت خودش مرا کُشته

به رویِ کشته نباید که ذوالفقار کشید

خدا کُنَد که منم اربعین حرم باشم

چقَدر برایِ حرم باید انتظار کشید؟!…

رضا قربانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا