شعر عيد غدير خم

خــاکِ پـایِ حیـدرِ

خــاکِ پـایِ حیـدرِ

ساقی بده پیالـه که مستـم نگـار را
یک جُرعه ماهِ کاملِ شب های تـار را
وقتی قـرار نیسـت منِ بی قـرار را
باید به چشم سُرمه کنم این غبار را

من خــاکِ پـایِ حیـدرِ دُلدل سوار را

ای در عدالت از همه با اعتبـار تر
در جبر نیست مثلِ تو با اختیار تر
دریا دلی و چشمِ تو دریا کنــار تر
ابرویِ تو زِ تیغِ دو دَم ذوالفقـار تر

داده خدا به دستِ خودش ذوالفقـار را

قنبـــر که شد غُلامِ شما غم نداشته ست
چون ترسی از عذابِ جهــنّم نداشته ست
شاهی که در نداری خود کم نداشته ست
حتّی شنیده ام که سِپــر هم نداشته ست

بخشیـــده در نداری خود هم نــدار را

چون قلّه ای مقابـلِ این قُلوه سنگ ها
هرگز نکرده پشــت به میدانِ جنگ ها
یعســـوبِ دین نبوده به دنبالِ ننگ ها
شــیرِ خــدا نداشـته ترس از پلنگ ها

تحمیل کرده بر دلِ دشمـــن فـــرار را

فرقی نمی کند چه کسی روبه رویِ اوست
در راهِ دوست بسته علی چشم رویِ دوست
وقتی عِدالتش به عقیل آتش است و پوست
یعنی که آبِـــروی خــدا فکـــرِ آبِـــروست

دیـــنِ خـــدا گرفته از او اعتبـــار را

هرکس به جنگِ تن به تن آمد خراب شد
پیـــشِ ابوتـراب شکســـت و تـراب شد
دنیـــا ســوأل بـود فقـط او جــواب شد
از مـشــرقِ نـگـــاهِ علــی آفـتـــاب شد

گردانده است گردشِ لیلُ النّهـــار را

در ” لیلة المبیت ” علی بود و هیچکس
روزِ غدیر روزِ ” ولی ” بود و هیچکس
پیمانه های لـــم یزلی بود و هیچکس
یعنی جوابِ شهر بلی بود و هیچکس –

مثلِ علی نداشته ایـــن افتخـــار را

پنهان فقط علیست نمایان فقط علیست
دریا علیست کوه و بیابان فقط علیست
نهج البلاغه هیچ که قرآن فقط علیست
من کافرم چرا که مسلمان فقط علیست

باید که سجده کرد خداوندگـــار را

باید به رازِ خلقتِ این مرد فکر کرد
بر آنچه فتنــه با دلِ او کرد فکر کرد
در انزوایِ خویش بر این درد فکر کرد
آری علی که بود و چه آورد ؟ فکر کرد

امّا چگونه بشمرم این بی شمـــار را… ؟

 ابراهیم زمانی قم

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا