وارثِ فتــحِ جَمل

می نویسم سرخ تا با خونِ خود یاری کنی
آبِرویم خوب باید آبِروداری کنی

نامه ام در کربلا تضمینِ میدان رفتن است
پاسخِ خیرِ عمو را می شود ” آری ” کنی

عمــــو عبّاس(ع)

کاروان در مسیرِ راز و نیـــاز
مدّتی از مسیـــر باقــــی بود
دختری مثلِ آسمان معصــوم
باز هم رویِ دوشِ ساقی بود

زهراترین مقـام

در گوشه ی خرابه گلستان رقیّه است
شأنِ نزولِ ســوره ی باران رقیّه است
تفســیرِ آیــه آیــه ی قـرآن رقیّه است
این دخترِ شــبیه به طوفان رقیّه است

ایستادم به احترام ، حــسین(ع)

من همانم همان جــوانِ قدیــم
از همان نسـلِ شاعــرانِ قدیــم

پــدرم گــفت : نـوکــرِ او بــاش
با علــی باش و قنبــرِ او بــاش

صـد و ده بـار ” الهی به علی ” می گویم

سرخـوش از جامِ میِ لَم یزلـی می گویم
سر اگر خواست غمی نیست بَـلی می گویم
بیخود از خود شده با صوتِ جلی می گویم
صـد و ده بـار ” الهی به علی ” می گویم

یا باقرالعلوم(ع)

باقرُالعِـلم ، حَــق مَقـام ، محمّـد
می رساند به تــو سلام محمّــد

راویـــان گفتـه اند مُتّفِـق القـول
کـه تویــی جوهـرِ کـلام محمّـد

یا فاطمه المعصومه(س)

اگر چه درد … اگر چه هزار غـم داریم
کنارِ حضرتِ معصومه ما چه کم داریم

کنارِ دختـرِ بـاران و خواهرِ خورشـــید
بهشت حرفِ کمی هست تا حرم داریم

شبانه در غُل و زنجیــر صُبحِ صادق را

شبانه در غُل و زنجیــر صُبحِ صادق را
به پایِ بغضِ پدر ، دست بسته میبردند
سکــوتِ مأذنه ها جــاری از جَهالت بود
نمــازِ کـامــلِ مـا را شکسـته می بـردند

ام المومنین

همیشه با امینِ خود ، امینی راستین بوده ست
خدیجه بهترین بانویِ ختم المُرسلین بوده ست

تمامِ ثروت اش را نذرِ چشمانِ محمّد کرد
گلی که تشنه این چشمه ی شورآفرین بوده ست

اسوه ی ایمان

و هر حرف و حدیثی آیه ی قرآن نخواهد شد
زنی غیر از خدیجه اسوه ی ایمان نخواهد شد

به جز او هیچ امّ المومِنینی نیست در این شهر
به جز او هیچکس همصحبتِ قرآن نخواهد شد

جانم رقیه(س)

در گوشه ی خرابه گلستان رقیّه است
شأنِ نزولِ سوره ی باران رقیّه است
تفســیرِ آیه آیـه قـرآن رقیّه است
این دخترِ شبیه به طوفان رقیّه است

یا ام البنین(س)

پیراهنِ مشکیم و پوشیدم
گُل کرد بازم تو دلم احساس
دیدم نوشته گوشه ی تقویم
” روزِ وفـاتِ مادرِ عبّاس “

دکمه بازگشت به بالا