شعر مدح و مناجاتشعر مدح و مناجات امام رضا (ع)

خورده کبوتر دلم از دانه هایتان

خورده کبوتر دلم از دانه هایتان

 جنّت برای من شده پایینِ پایتان

این فقرِ ظاهرست غلامت ندار نیست

شاهم چرا که گشته دلِ من گدایتان

لایق نییم که در صف عشاقتان شوم

جایم دهید در صف دیوانه هایتان

گفتند عاصیان همگی قعرِ دوزخند

من آمدم بهشت ز باب الرضایتان

مسموم شد دلم ز هوای بلادمان

باز آمدم نفس بکشم در هوایتان

شبها حرم ز بس که منیرَست گوییا

خورشید خفته داخل صحن و سرایتان

این من شکست در حرم از اوجِ شوکتت

صد تکّه گشت داخل آیینه هایتان

بند دلم به پنجره فولاد بسته ام

خواهم که بیشتر بشود مبتلایتان

بسیار ندبه خواندم و یارم نیامده

حالا شدم دخیلِ شما و دعایتان

دعبل نییم ولی شده ام شاعرِ شما

کافیست بهرِ من نخی از آن عبایتان

فرشی به اذن و لطف شما میزند قلم

جانش فدای دعبل نوحه سرایتان

شاعر: بهنام فرشی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا