شعر شهادت امام حسن عسكری (ع)

خونِ دل

زهر افتاده به جانِ جگرم , مهدی جان

لرزه افکنده ز پا تا به سرم مهدی جان

به لب خشک پدر جرعه ی آبی برسان

که من از سوز جگر شعله ورم مهدی جان

قبل از آنی که به دل زهر اثر بُگذارد

کُشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان

لحظه ای نیست عزیزم که تَداعی نشود

وقعه ی کرب و بلا در نظرم مهدی جان

قَدَح آب روان تا به لبم شد نزدیک

عطش اهل حرم زد شررم مهدی جان

بشکند دستی که با بغض علی سیلی زد

به رخ عمه ی نیکو سیرم مهدی جان

تا درخشید رخ ماه تو یاد آوردم

سر نورانی هجده قمرم مهدی جان

زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب؟

خونِ دل می چکد از چشم ترم مهدی جان

به دعای سَحَرِ گریه کنانِ جدّم

برسد روز ظهورت پسرم مهدی جان

 سعید خرازی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. دیشب کسی برای تو سجاده وا نکرد

    بغضی ترک ندید و گلویی صدا نکرد

    انگار ما بدون حضور تو راحتیم

    وقتی کسی برای ظهورت دعا نکرد

    اللهم عجل لولیک الفرج

    ——-
    سلام

  2. سلام من به غصه و غم مهدی
    به چشم کاسه ی خون و به شال ماتم مهدی..

    سلام وب با صفایی دارید با اجازه تون لینک شدید. دوست داشتید به نیلوفرانه سری بزنید و با نظراتتون خوشحالم کنید.
    اگر مایل بودید لینکم کنید.
    موفق باشید .التماس دعا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا