شعر شهادت امام هادی (ع)

دلتنگم

دلتنگم و غصه های دیگر دارم
در سینه ی خود غمی مکرّر دارم

هر بار که آمدم ز جا برخیزم
دیدم که نمی شود قدم بردارم

من منتظرم که میهمانم برسد
در حجره ام و هوای مادر دارم

از زخم زبان این جماعت بر دل
زخمی ست که تا لحظه ی محشر دارم

لب تشنه ام و به یاد لب های کسی
می میرم و باز دیده ای تر دارم

گودال من این حجره و زخم خنجر
بغضی ست که در میان حنجر دارم

رگ های بریده اش به خاک افتاد و…
می گفت میان خیمه خواهر دارم

رفتند و دوباره قتل و غارت کردند
انان که به خواهرش جسارت کردند

 اسماعیل شبرنگ

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا