شعر مدح امام حسين (ع)

روضه ی ارباب

هیئت – دوباره روضه ی ارباب پاگرفت

باران رحمت دلم از ابتدا گرفت

دست نیاز, زمزمۀ کربلا گرفت

اینجا اگرچه سوخت دل من, شفا گرفت

همراه ناله های دلم نی, نوا گرفت  

روضه – نشسته ایم که آتش زنیدمان

آه از دمی که شرم نکرند کوفیان۱

بستند آب رابه روی باب آسمان

میدیدی آسمان را «کَالنّار کَالدُّخان۲»

چون دود, آسمانِ عطش شد, هوا گرفت 

کوفه- حرامیان همه مشغول مستحب

شب مسلکان تیره همه در نماز شب

از یاری تو تنها حرفیست روی لب

دینها بدون علت و اعمال بی سبب

اینگونه شد که بردن سرها بها گرفت

«مقتل- سری برابر مادر بریده شد

از قتگاه نالۀ حیدر شنیده شد

تا جسم او چو ماهی در خون تپیده شد

آن سوی دشت معجری از سرکشیده شد

آتش سراغ خیمۀ آل عبا گرفت» 

خیمه – میان شعله یتیمان بی گناه

زن های داغدیده و اطفال بی پناه

رفتی و میرود دل زینب هزار راه:

«رفتی و قامت من غمگین خمیده…۳» آه

در امتداد سیرۀ زینب صدا گرفت

نیزه -هجوم زخم روی زخم روی زخم

باران سنگ های هدفدار سوی زخم

سرنیزه های تشنۀ در آرزوی زخم…

شمشیرهای کند که در جستجوی زخم…

مولا! چگونه برتنت این حجم جا گرفت؟ 

یک دشت دور پیکر تو دشمن تو بود

چون صید دست و پا زده درخون تن تو بود

صد گرگ نابرادر و پیراهن تو بود

این بیتها روایت جان دادن تو بود

هر چند واژه واژه  جان مرا گرفت..

 

امیرعلی شریفی

۱- برداشت از مصرع «آه از دمی که لشگر اعدا نکرد» از محتشم کاشانی
۲- «یحول العطش بینه و بین السماء کالدخان» بر اساس روایتی از بحار الانوار درباره حالت امام علیه السلام در عاشورا
۳- «چون خم شدم که پای تو بوسم پی وداع / رفتی و قامت من غمگین خمیده ماند» از حبیب الله چایچیان (حسان)

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا