شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)

سرو گلزار

تا که عقابت با سوارِ خویش, پر زد
طوفانِ پاییزی به باغ من ضرر زد

آه ای امید خیمه‌ها !؛ وقتی که رفتی
افتاد, از پا زینب و دستی به سر زد

بالا بلندم !؛ کاش می‌بستی نقابی
چشمِ حرامی‌ها تو را آخر نظر زد

ای سَروِ گلزارم ؛! خمیدم تا که دیدم
گلچین؛ عصای پیری‌ام را با تبر زد

«اولادُنا اَکبادُنا» تفسیرش این است
هر زخمِ تو؛ زخمِ عمیقی بر جگر زد

آیینه‌ی من !؛ با شکستِ تو شکستم
هر کس تو را زد؛ ضربه‌ای هم بر پدر زد

با هر رجز تا اینکه گفتی نام خود را
با بغض حیدر؛ دشمنت هم بیشتر زد

ای کاش, دیگر هیچ بابایی نبیند
این آتشی که بر دلم داغ پسر زد

جان خودم را می‌دهم؛ اما تو برگرد
ای کاش می‌شد؛ چون به جان تو می‌ارزد

رضا قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا