شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

شاه بي شهود

ازشام ها گریخت شمیم تو یاعلی
ایام شد تهی ز نسیم تو یاعلی

گفتی دهید سهم خلافت به دیگری
با آن که کس نبود سهیم تو یاعلی

 

با چشم بسته رد شدی از “فسق در نهان”
این گونه بود حفظ حریم تو یاعلی

وحشت نداشت از تو کسی وقت اعتراض
لکنت کسی نداشت زبیم تو یاعلی

برخصم، راه آب نبستی اگرچه بست
درکربلا به ذبح عظیم تو یاعلی

برنعش طلحه نیز به زاری گریستی
زیراکه بود یار قدیم تو یاعلی

بعداز جمل، جمیله ی پیغمبرت ندید
جز رحم، از وجود رحیم تو یاعلی

گفتی چو بندگان ندوید ازپی ام، به خلق
ای لشکر فرشته ندیم تو یاعلی

ترسا شکایت ازتو به اسلام چون که برد
تسلیم بود قلب سلیم تو یاعلی

ترسا چو شد به اسم، خطاب و تو “یاامیر”
آشفته گشت روی بسیم تو یاعلی

محکوم بی گناه من ای شاه بی شهود!
نازد قضا به حکم حکیم تو یاعلی

چشم برادر، آتش خشم تورا چشید
بی هیچ بهره از زر و سیم تو یاعلی

فرقی نبود بین غذای تو با اسیر
جانم فدای فرق دو نیم تویاعلی

بعداز تو تکیه گاه برای بشر نماند
تنها نه شیعه ماند یتیم تو یاعلی…

 افشین علا

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا