شعر شهادت حضرت زهرا (س)

شعر شهادت حضرت زهرا(س)

جان من! برخیز جان من به لب شد فاطمه
باز هم پیشانی ات لبریز تب شد فاطمه
شدت درد تنت خواب از دو چشمانم ربود
روز من از غصه ات مانند شب شد فاطمه

می کشد من را همین تاب و تبت آرام باش
کار خانه با من و با زینبت, آرام باش
اندکی هم جای همسایه به فکر خویش باش
کم بگو عجل وفاتی, بر لبت, آرام باش

ای که همواره ز من دل می ربودی, بارها
قهری انگاری که رو پنهان نمودی بارها؟
من که می دانم به سختی روی پا می ایستی
با چنین حالی به من در می گشودی بارها

از چه بی صبر و قراری , ای قرار مرتضی
رفته رنگ و رو ز رویت نوبهار مرتضی
خیز از جا دشمنانم فتنه ای نو کرده اند
در غلافت از چه ماندی ذوالفقار مرتضی

ای نهالم, سردی طبع زمستان رفتنی ست
صبر کن شعر فراخوان بهاران خواندی ست
غصه دارم من برای شاخه ها ی خسته ات
عشق من,عشق من و تو تا همیشه ماندنی ست
قاسم احمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا