شعر مدح و مناجات امام حسن (ع)

عنایت است

شعر و غزل برای تو گفتن عنایت است

 از بس که لطف حضرتتان بی نهایت است

 این جا سیاه کردن دفتر عبادت است

 اصلاً به افتخار تو ماه ضیافت است

 ابر کرم ببار که هنگام رحمت است

از گوشه های لعل لبت می چکد عسل

 دیوانۀ تو بوده و هستیم از ازل

 آقا بگیر دست مرا نیز لااقل

 ای قهرمان عرصۀ پیکار در جمل

 وقتی قیام می کنی اصلاً قیامت است

خاکی تر از تمامی شاهان عالمی

 زیباترین سرودۀ دیوان عالمی

 در امتداد دست تو چشمان عالمی

 قربان خال هاشمیت جان عالمی

 آن نقطه ای که نقطۀ آغاز خلقت است

ای سفره دار شهر نبی ای بزرگوار!

 ای توده های ابر کرم! بر زمین ببار

 وا می کنم به نام تو لب های روزه دار

 هرگز نمی روم به خداوند زیر بار

 باور نمی کنم که مزار تو خلوت است

تا می وزید بوی شما در فضای شهر

 می آمدند مردمی از جای جای شهر

 در ازدحام, کوچه و پس کوچه های شهر

 تا بنگرند جلوۀ یوسف نمای شهر

 یعنی نگاه کردن رویت عبادت است

بر سفره هاست روزی و ماهانه هایتان

 گرمی گرفت خانۀ پروانه هایتان

 دیوانه ایم و عاشق دردانه هایتان

 سنگین شده ز پستی ما شانه هایتان

 این عبد رو سیاه چه اسباب زحمت است

با قاتلت چگونه به یک خانه زیستی

 زخم زبان شنیدی و هر شب گریستی

 باید که پای درد صبوری بایستی

 یا للعجب! کریم مدینه! تو کیستی؟

 درد تو درد بی کسی و درد غربت است

دشنام ها شنیده ولی خنده می کنی

 دشنام داده را تو چه شرمنده می کنی

 هر کیش را به دین خودت بنده می کنی

 تو خاطرات فاطمه را زنده می کنی

 یک گوشه نگاه تو ما را کفایت است

در بین بچه ها ز همه مادری تری

 یعنی تو از تمامیشان کوثری تری

 با این عبای سبز, تو پیغمبری تری

 پایش بیفتد از همه شان حیدری تری

 شمشیر هم به دست تو تمثال غیرت است

کم کم به روضه پای مرا می کشی خودت

 شمع مذاب در وسط آتشی خودت

 پس طعم درد فاطمه را می چشی خودت

 در این مسیر روضه مرا می کشی خودت

 در روضه ات هلاک شدن هم شهادت است

 

 

امیر حسین الفت

 

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا