شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)شعر شهادت حضرت محسن (ع)شعر مدح و مناجاتشعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

فاطمیه

آقام لب تر کنه تا سر بیارم
به پای روضه چشم تر بیارم
نمیدونم چرا دستم نمیره
لباس مشکی ام رو در بیارم

قسم به آبروی فاطمیه
میرم با گریه سوی فاطمیه
صدای در میاد از توی کوچه
میاد انگاری بوی فاطمیه

نوشتن از دل مولا شروع شد
سرودن از غم زهرا شروع شد
مبادا خشک بشه اشک چشامون
مصیبت تازه از حالا شروع شد

بیا در ساحل دریا بباریم
کنار مهدیِ تنها بباریم
پس از گریه واسه لبهای اصغر
برای محسن زهرا بباریم

از این هرم زیاد آتش میگیرم
با کاف و ها و صاد آتش میگیرم
تا امروز با عطش اما از این پس
صدای در بیاد آتش میگیرم

گلی بین در و دیوار اسیره
از این غم باغبون داره میمیره
تازه دارم میفهمم که از امشب
چرا تا پا میشم پهلوم میگیره

همینکه باز حرف از هر دری شد
میون روضه آخر محشری شد
دلامون داره از غصه میترکه
از امشب مادرمون بستری شد

علیرضا خاکساری

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا