شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)شعر محرم و صفر

فزعت قاتل جانم

آمدم من ز حرم لحظه ی پر پر زدنت

شاخه ای نیست که نشکسته میان چمنت

گردنت را بکشم تا نفسی تازه کنی

صبر کن پاک کنم لخته ی خون از دهنت

کمرم خم شده بالای سرت با این حال

فزعت قاتل جانم چه کنم با بدنت

اربا اربا شده ای پیش نگاهم چه کنم

گل لیلا شده در هم زره تو به تنت

جگرم پاره شده یک کلمه حرف بزن

دلم آرام بگیرد شنوم گر سخنت

بین علمدارو علم را که علم بر دوش است

کمکم کرد کنم بین عبایم کفنت

حرمت معجر زینب کمرم راست نمود

مرده بودم به خدا ورنه کنار بدنت
 قاسم نعمتی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا