شعر مناجات با خدا

قدری شبیه مادر سادات

قدری شبیه مادر سادات

شب ها که گرم اشک و مناجات می شویم

قدری شبیه مادر سادات می شویم

از نور فاطمه به سحر فیض می بریم

تا معتکف به کنج خرابات می شویم

ما آمدیم تا که گرفتارمان کنی

زلفی نشان دهی همه اثبات می شویم

لب وا نکرده برگه ی عفو تو می رسد

از این همه گذشتن تو مات می شویم

این نفس , دست از سر ما که نمی کشد

در عمر خویش خرج مکافات می شویم

ذکر “علی علی” است که آزادمان کند

وقتی اسیر دام بلیات می شویم

حق من است تا بزنی ام , نمی زنی

با چشم رحمت تو مراعات می شویم

با روضه ی حسین ز بس گریه می کنیم

غافل ز عرض کردن حاجات می شویم

هر چه صلاح ماست به کشکول مان بریز

ورنه گدا به شیوه ی عادات می شویم

در پیش روزی است که انگشت بر دهان

حسرت نصیب از این همه اوقات می شویم

باور نمی کنیم که با بودن حسین

در آتش عذاب مجازات می شویم

تا مرگ ما رسد , علی از راه می رسد

آماده پس برای ملاقات می شویم

 رضا رسول زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا