شعر مناجات امام حسين (ع)

كاروان عزا

نه بود خواندن از آن حدّ روضه خوان اي كاش
نه مي گُــذشت از آن دشت كاروان، اي كاش

نه مي گُـذشت از آن دشــت كاروان و نه بود
در آن مسير كـسي سدّ راهشان ، اي كاش

كسي كه داشت مكان نـزد لامكان ز اَلَست
نمي گرفت بـه واديِ طَـف مكـان ، اي كاش

كنار كُـشته ي اكبر ، خُـدايِ فاطمه گفت :
نمي شكافت دگر پهلوي جوان ، اي كاش

و گـفـت : لحظه ي تشييع پيكـر قاسـم
صدا نداشت تَرَكهاي اُستخوان ، اي كاش

فُـرات با دل سـقّــايِ آبـرو و ادب
شبيه مَشـكْ كمي بود مهربان اي كاش

به جاي آبِ گـوارا ، سـه شعبه ي مسموم
نمي رسيد به يك طفلِ نيمه جان ،اي كاش

دمي كه خونِ دلـش را به آسـمان پاشيد
نشسته بود به خون قلب آسمان ،اي كاش

بر آن بدن كه “مُحمّد” مُدام بـوسـيـدش
نمي زدند دو صد تـيغ همزمان اي كاش

و در بـرابـر زينب نمي زد آن گـونه…
سنان به سينه ي آقاي ما سنان ،اي كاش

تمام آنچه كه مي شد ربوده شد ز تنش
نمي رسيد به گـودال سـاربان ،اي كاش

براي عمـّه ي ما بعـد از آن پـريشــاني
نـبود صحـبتي از قـامتِ كـمان ، اي كاش

در آن دمي كه حواسم به روضه معطوف است
مرا نگاه كُــند صـاحب الـزّمان ، اي كاش

محمّدقاسمي

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا