شعر وروديه محرم

محرم

محرم ها مشاطه کارگاه خویش بگشاید
به اشک روضه روی روسیاهان را بیاراید

به یک قطره که از دیده میان روضه میریزد
اگر که هفت دریای گنه باشد ببخشاید

شکوه و عزتی داده به ما اشکش که در روضه
به پای گریه کن هایش فرشته بال می ساید

در اینجا هیچکس آلوده را از خود نمی راند
در اینجا خار از آغوش گل بیرون نمی آید

هر آنکس طالب سیر و سلوک است و مقاماتش
در اینجا راه صدساله به یک شب گریه پیماید

مرا محرم حسابم کرده زهرا ، دعوتم کرده‌
چه فخری برتر از فخری که ناچیزی حساب آید

چه کوتاه است شب های محرم کاشکی می شد
خدا از عمر ما بر عمر این شب ها بیفزاید

شاعر؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا