شعر مدح و مناجات امام حسن (ع)

مهر تو

باید مرا گلیم مسیر نگار کرد

زیر قدوم فاطمی‌ات خاکسار کرد

مهر تو را بهشت بخواهد نمی‌دهم

در ماجرای عشق نباید قُمار کرد

فخر علی و فاطمه بر تو عجیب نیست

وقتی خدا به داشتنت افتخار کرد

من که به دست هیچ ‌کسی رو نمی‌زنم

نانت مرا به شغل گدایی دچار کرد

هر چند آفریده خدا چهارده کریم

اما یکی از آن همه را سفره‌دار کرد

ما را پیاده کرد سر سفره شما

این کشتی حسین که ما را سوار کرد

باید به بازوی حسنی‌ات دخیل بست

ورنه نمی‌شود که جمل را مهار کرد

خشمت نیاز نیست در آن جا که می‌شود

با قاسم تو قافله را تار و مار کرد

ارزان تو را فروخت به حرف معاویه

زهری به کام تشنه تو روزه‌دار کرد

زهری که می‌شکافت دل سنگ خاره را

در حیرتم که با جگر تو چه کار کرد

زهرا شنیده بود تنت تیر می‌خورد

تابوت را برای همین با جدار کرد

شاعر: علی اکبرلطیفیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا