شعر شهادت حضرت رقيه (س)

نوبت ناز من است صبرندارم

طور نشین میشوم سحر که بیاید

جلوه یربانی پدرکه بیاید

 جارفقط میزنم میان خرابه

یارسفرکرده از سفر که بیاید

صبح خبر میدهند رفتن من را

از پدر رفته ام خبر که بیاید

 نوبت ناز من است صبر ندارم

ناز مرا میخرد پدر که بیاید

گریه ی من مال عمه است, وگرنه

زود مرا میبرند, سر که بیاید

حرف”کنیز”ی زدن چه فایده دارد…

گریه فقط میکنم اگر که بیاید

 

طفل,بساطی برای ناز ندارد

مقنعه و گوشواره در که بیاید

علی اکبر لطیفیان

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا