شعر شهادت امام جواد (ع)

هلهله کردند

هلهله کردند

گاه گاهی که شود باز ز هم پلکانت
میچکد اشک تو بر دامنه ی دامانت

هنده ها هلهله کردند که یک وقت کسی
نشود با خبر از همهمه ی بارانت

طلب آب نمودی و طلبکار شدند
تسویه کرد عدو با جگر عطشانت

به روی تربت آن حجره نوشتی ، مادر…
ای جوان‌مرگِ رضا با سرِ انگشتانت

سپر نیزه ی خورشید ، کبوترهایند
تا که آسیب نبیند بدن عریانت

میکنم شکر که همشیره نداری آقا
که شود دلنگران تو و سرگردانت

روضه ی عمه و بازار تو را دق داده
داغ تلخیست به روی جگر سوزانت

یادم آمد لب و دندان حسین بن علی
به لب پله که میخورد لب و دندانت
و…
ای علی اکبر سلطان خرسان تو بده
روزی کرب و بلا ، دست من و دامانت

علیرضا وفایی خیال

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا