شعر شهادت حضرت رقيه (س)

هی نقشه می کشند

هی نقشه می کشند که بلوا به پا کنند

من را به درد بی پدری مبتلا کنند

اینها تمام از پدرت زخم خورده اند

پس آمدند از دل خود عقده وا کنند

گفتند:-تا که سر ببرند از تو-می شود

از دختری سه ساله پدر را جدا کنند

تنها به کشتن تو رضایت نمی دهند

ای کاش بعد از این بدنت را رها کنند

انگشتر تو کاش به دست رقیه بود

تا بیشتر حقارت خود بر ملا کنند

در بین کوچه باز نشد عقده هاشان

آنقدر می زنند تنم را سیا کنند

هی می کشند موی مرا چادر مرا

شاید که زخم کهنه خود را دوا کنند

من کودکم ز عمه من کاش بگذرند!

وز رشته های چادر زینب حیا کنند

قرآن بخوان که بین حسینیه شیعه ها

صف بسته اند تا که به ما اقتدا کنند

  محسن ناصحی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا