شعر عيد غدير خم

ای عشق

جبریل شنید از تو برای خبر آمد
پر سوخت و پر ریخت و بی بال و پر آمد

می خواست بگوید که خدا داخل کعبه است
دیوار ترک خورد و خبر زودتر آمد

بتخانه فرو ریخت و میخانه بنا شد
از میکده ساقی سر کوی و گذر آمد

ای عشق بفرما قدمت روی سر ما
خاکیم و از این شاد که ما را پدر آمد

میخانه نه آن است که گفتند و شنیدیم
میخانه از اطراف ضریح تو برآمد

با عشق تو بر نقره زدم بوسه و دیدم
از جای لبم خوشه انگور درآمد

محراب به محراب پی قبله دویدم
ایوان طلاکوب توام در نظر آمد

میخواستم از مدح تو چیزی بنویسم
یک واژه نگفتم من و عمرم به سرآمد

آیات خدا را همه در شور تو دیدم
هر آیه که خواندم به لبم نیشکر آمد

با اشک وضو کردم و قرآن که گشودم
بدخواه تو در آیه فقط کور و کر آمد

 محسن ناصحی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا