شعر شهادت حضرت زهرا (س)

ولی الله

ولی الله

افکند روی همسرش مولا عبایش را
با دست های بسته هم دارد هوایش را

آخر امانتدار خوبی هست وقتی که
دستش سپرده مصطفی روح رهایش را

گویا ولی الله در حصر چهل نامرد
تفسیر می کرد انحصار «إنّما»یش

پیش خودم گاهی تصور می کنم با اشک
آن کوچه و حال و هوا و ماجرایش را

گاهی تصور می کنم تنها تماشای
همسایه های سرد و بی روح دعایش

دستش‌بخشکد پیش‌‌مادر هیچ‌کس‌ هرگز
بالا نبرده پیش از این‌حتی صدایش را

با کودکی‌دلخسته‌بغضی‌هست‌بی پایان
بغضی که تنها کوچه دیده ابتدایش را

بند کفن محکم گرفته دست مادر را
دستی که باید پاک می کرد اشک هایش را

حالاحسن باید از این پس کنج این خانه
خالی کند پیش خودش هر روز جایش را

  سید ابوالفضل مبارز

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا