شعر مدح و مناجات اميرالمومنين (ع)

یا مظهر العجائب

 

لمداده ام به تکیه گه لن ترانی ات

منسخت راحتم که ندارم نشانی ات

اولتو از پیاله ی هستی چشیده ای

مانیز میخوریم زجام دهانی ات

عکسمرا بگیر و ببر تا درخت سیب

ایروح آب , من به فدای روانی ات

درلیلة المبیتِ دلم , زخم کم بزن

شانهمزن به گیسوی عنبر فشانی ات

وقتیبه فتح مکه رسیدی مرا بکُش

باذوالفقار نه , به لبِ ذوالمعانی ات

 

احمدبه آفتابِ غدیرت رسیده است

ایباغ من , فدای پیمبر رسانی ات

لفظیبریز و آینه ها را تکان بده

محشرکن ای کلام تو عالم تکانی ات

درپیری ات به جای خدا تکیه میکنی

وقتیرَوی به دوش نبی در جوانی ات

ماسُرمه میخوریم , اگر منبری تویی

ماترمه میشویم و عبای یمانی ات

قدِّتو گر چه چون پسرانت بلند نیست

پیداسترفعت تو از این ‹‹مهر››بانی ات

 

خورشیدبانتویی که به زهرا مراقبی

ایمن فدای مهر تو و مهرَبانی ات

توصیغه ی اُخُوَّت ما را به خود بخوان

دررکن کعبه یاد اویس یمانی ات

قنبربه خود لیاقت قنبر شدن نداشت

افتادبین جذبه ی قنبر کشانی ات

دلهاترک ترک شد و باران نمی زند

پسکو عصای موسَوی ابر  رانی ات؟

درصورتم دو برکه هویداست با علی

یعنیمنم همیشه غدیر نهانی ات

بگذارتا برات سر و دست بشکنیم

هرچند دستمان نرسد بر گرانی ات

روکرد مصطفی ورق آخرین خویش

احمد! فدای آن ورق امتحانی ات

 

توروی دست آمده ای پس میا به زیر

رودست خورده اند رفیقان جانی ات

توکوهی و به دوش خودت کاه میکشی

بارمرا ببر به همان کهکشانی ات

حیفاز تو که به روی زمین پای خود نهی

بالامکان بمان به همان لا مکانی ات

منبرچو شد برای تو دست رسول عشق

نوبترسید بر نوه ی ارغوانی ات

آمدعلی اصغر و معنی شکفته شد:

منهم علی شدم که کنم هم عنانی ات

محمدسهرابی

 

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا