شعر مناجات با خدا

چشمان ترم

چشمان ترم

رو سیاه آمدم و دربه درم پاکم کن
با نگاهی به دو چشمان ترم پاکم کن

دارم اقرار به لب عبد خطاکار هستم
دست خود را بکش آقا به سرم پاکم کن

ناخوش احوالم از این عهد شکستن هایم
توبه ام توبه نشد بی ثمرم پاکم کن

بس که رفتم پِیِ دنیا و هوس بازیها
بنده ی نفس شدم در خطرم پاکم کن

ترس دارم که دگر فرصت من کم باشد
در همین ماه بیا شاهِ کرم پاکم کن

مثل آن یار شهیدی که نگاهش کردی
جان بی بیِ دو عالم بخرم پاکم کن

چاره ی کار من اصلا حرم ارباب است
یک شب جمعه مرا کنج حرم پاکم کن

روح الله پیدایی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا