شعر شهادت حضرت زهرا (س)

چه کنم

چه کنم بی تو اگر زنده بمانم , چه کنم

کاش می شد که در این شهر نمانم , چه کنم

تا سحر خواب نداری و دعا گوی منی

شده بیماری تو قاتل جانم , چه کنم

مردم از گریه ی تو خسته , تو از گریه ی من

اشک از دیده ز داغت نفشانم , چه کنم

منکه صد ها گره ی کور به دستم وا شد

گِرِهم روی گره خورده ندانم , چه کنم

حاضرمج ان بدهم چهره ی خود باز کنی

گرچه شرمنده از این روی نهانم , چه کنم

تا مغیره رسد از راه حسن می لرزد

من به حال پسرم بس نگرانم , چه کنم

گیرم از کوچه به یادت رفت و آمد نکنم

با در سوخته ی خانه ندانم ! ! , چه کنم

استخوانهای تو بیرون زده لاغر شده ای

چِقَدَرَ پیر شدی یار جوانم , چه کنم

ای زمین خورده , علی هست زمین خورده ی تو

بیش از این نیست به تن , تاب و توانم , چه کنم

به یقین حرف دلم بود که “انسانی” گفت:

من زمین خورده ترین مرد زمانم , چه کنم

 سعیدخرازی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا