شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

مولای من

مسیر عاشقی گرچه عجیب است و خطر دارد
ولی حق بر دل دلدادگان بی شک نظر دارد

تمام دلخوشی های گدایان گوشه ی چشمیست
به قلبم دوریِ از یار میدانی ضرر دارد

کجا از درگهت پرگیرم ای آقای بی کس ها
مگر جز خانه ی مولا گدا جای دگر دارد

توان از زانوانم رفته و خواهم که برخیزم
فقط از حالِ من آقای این خانه خبر دارد

مخواه این غمزده ای میوه ی قلب امیرِ من
ز این درگاه حتی لحظه ای هم دست بر دارد

نپرس از حال بابایم که قلب مجتبی خون است
علی آماده ی رفتن شده قصد سفر دارد

تمام جان مولا را تبِ زخم زبان پُر بود
و از تنهاییش با چاه صدزخم جگر دارد

اگر فرقش شکسته، قاتلش پهلوی یارش بود
کنارش مینشینی دائما دیده به در دارد

غمِ سی ساله ی زهرا امان از جان او برده
ز جنت مادرم پیغامِ وصل یار آورده

حمیدرضا نجاتی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا