شعر ولادت حضرت علی اصغر (ع)

کوچکترین مسیح

یکباره‌اشکِ‌ شوق ز چشمم روانه شد
تا عطر گیسوی تو در عالم روانه شد

حُسن تو یوسفانه به بازار رخنه کرد
عشق‌ِ تو در ضمیرِ منِ زار رِخنه کرد

حُسن تورا به‌قیمت‌ِجان مشتری‌شدم
خوشبخت‌عالمم‌که(علی‌اصغری)شدم

کوچک‌ترین مسیح شفاخانه‌ی حسین
ای‌ گونه‌ی لطیف تو بر شانه‌ی حسین

دُردانه، نور عین شدن را نشان بده
ممسوس در حسین شدن را نشان بده

در مُنتهای‌ چشم‌نوازی؛ جهان توست
بوسیدنی‌ترین لب عالم از آن توست

جان علی و فاطمه بودن برای توست
باب الحوائج همه‌ بودن برای توست

آغوش گرم عمّه‌ی سادات ؛ محملت
طفلی ندیده ایم به این جاه و منزلت

یاقوت سرخ بودی و الماس هم شدی
در کسوت علی شدن عباس هم شدی

حق می‌دهی که آینه‌ی محشرت کنم؟
یعنی که هم ردیف علی اکبرت کنم

هنگام جلوه مجمع اضداد می‌شوی
سجده نکرده حضرت سجّاد می‌شوی

آب‌ِحیات؛خضر ز جوی تو خُورده‌است
گل‌بوسه‌ی رُقیّه‌ به‌روی تو خورده‌است

تا نقش لاله‌ی تو به گلشن اضافه شد
آرامش سکینه یقینا اضافه شد

محتاج نور بودم و مهتاب من شدی
قرآن روی سینه‌ی ارباب من شدی

جشن تولّد تو اگر گریه‌آور است
این اشک شَهد و شِکّر و قند مُکرّر است

نَه‌آیه‌ای؛ نَه سوره؛ که قرآن من تویی
اصلاً طبیب و دارو و درمان من تویی

تو خواستی اگر که خدا را شناختم
در روضه‌ی تو راه شفا را شناختم

ای تکیه‌گاه آخر بی سرپناه‌ها
با تو نمی‌رسند به بن‌بست راه‌ها

تا هست بزم روضه‌ات؛ آوارگی چرا؟
تو چاره‌ی منی ؛ غمِ بیچارگی چرا؟

باتو گشوده‌ شد گره‌هایی‌ که‌داشتم
از کف نرفت حال‌‌وهوایی‌ که داشتم

از عشق تو خراب خرابیم تا ابد
مدیون مادر تو ربابیم تا ابد

با مادر مطهر تو گریه می‌کنیم
هرشب برای حنجر تو گریه می‌کنیم

روزی سه‌وعده در غم تو غصّه می‌خوریم
با یاد فرصت کم تو غصه می‌خوریم

می‌خواستی که کاری از این بیشتر کنی
فرصت نشد درست گلو را سپر کنی

لبخند آخرت چه قَدَر جانگداز شد
از گوش تا به گوش تو یکدفعه باز شد

مجبور شد که گریه کند بی صدا رباب
با آب قهر کرد پس از کربلا رباب

محمدقاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا